انسان به سوی خدا
انسان به سوی خدا ١
آیتالله شهید مطهری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحيم
يَآ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ( انشقاق – ٦)
ای انسان! یقیناً تو با كوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حركتی، پس او را دیدار میكنی .
تفسیر سوره انشقاق
اِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ. آنگاه که آسمان شکافته شود و انشقاق پیدا کند و عالم خراب شود. وَ اَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ. جمله اَذِنَتْ لِرَبِّها را در اینجا به دو صورتِ نزدیک به هم معنی کردهاند. «اَذِنَ لَهُ» یک معنایش ـ که ظاهرا در اینجا به همین معناست ـ این است: «گوش داد به او» به معنی اینکه سخنش را شنید و پذیرفت. معنی دیگر «اَذِنَ لَهُ»، «اجازه داد» است، که در این صورت معنی آیه چنین میشود: آسمان به پروردگار خودش اجازه داد، یعنی برای پذیرش فرمان پروردگار آماده شد. این معنی به نظر من بعید میآید چون خلاف تأدبی است که در قرآن سراغ داریم و بعید است قرآن درباره یک مخلوقی راجع به خالقش این طور تعبیر کند. اکثر مفسرین اَذِنَتْ لِرَبِّها را به معنی «سخن پروردگار خود را گوش کرد» گرفتهاند.
« وَ حُقَّتْ. » ـ که در اینجا به صورت مجهول آمده است ـ افاده این معنی را میکند: و سزاوار چنین کاری قرار داده شده است؛ یعنی آسمان فرمان پروردگارش به انشقاق را میپذیرد و برای این پذیرش سزاوار قرار داده شده است.
« وَ اِذَا الاَْرْضُ مُدَّتْ. » و آنگاه که زمین گسترانیده شود. زمین الان یک حالت گسترش و گسترانیدگیای دارد ولی از این آیه فهمیده میشود که حالت گسترشی بیشتر از آنچه که فعلا دارد پیدا میکند.
« وَ اَلْقَتْ ما فیها وَ تَخَلَّتْ. » و هر چه در دل خود دارد بیرون میافکند و خود را از آنچه که در درون دارد خالی میکند. (قدر مسلّمش اجساد و بدنهای خاک شده انسانهاست.)
« وَ اَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ.» زمین فرمان پروردگار خودش را گوش میکند و سزاوار چنین کاری قرار داده شده است.
یا اَیهَا الاِْنْسانُ اِنَّک کادِحٌ اِلی رَبِّک کدْحآ فَمُلاقیهِ
اینجا به جای اینکه ـ به اصطلاح علمای ادب ـ جواب «اذا» ذکر شود، چیزی ذکر شده است که به منزله جواب «اذا» است؛ یعنی بعد از اینکه چند مرتبه میگوید «آنگاه که چنین شود»، نمیگوید چه میشود، بلکه میفرماید: «ای انسان! تو به سوی پروردگارت با سختی و رنج سیر میکنی و او را ملاقات خواهی کرد» یعنی وقتی که این شرایط واقع بشود ملاقات پروردگارت و حضور در نزد پروردگارت [رخ میدهد. ] یکی از آیات عجیب قرآن همین آیه است و از آیاتی است که مفهوم و ماهیت معاد را روشن میکند.
معاد
قدر مسلّم این است که در اصطلاح قرآن کلمه «معاد» نداریم و شاید دراصطلاح حدیث هم برای قیامت لفظ «معاد» به کار برده نشده باشد. در قرآن برای قیامت دهها اسم دیگر آمده است مثل «یوم الحشر»، «یوم التغابن»، «یوم النشور» و «المآب»، ولی کلمه «معاد» نیامده است. کلمه «معاد» اصطلاحی است که متکلمین آوردهاند و خیلی رایج شده. متکلمین به این اعتبار به قیامت «معاد» گفتهاند که در آن روحها به بدنها بازمیگردد و «معاد» از ماده «عود» به معنی «رجوع» است.
با اینکه کلمه «معاد» [به این معنی ] در قرآن نیامده ولی اگر ما بخواهیم این کلمه را با توجه به تعبیرات دیگر قرآن معنی کنیم باید بگوییم به قیامت از آن جهت «معاد» میگویند که همه انسانها به سوی خدا باز میگردند؛ یعنی به اعتبار بازگشت به سوی خدا «معاد» گفته میشود نه به اعتبار بازگشت روح به بدن. « اِلَیهِ مَرْجِعُکمْ جَمیعآ ». بازگشتها و رجوعها و عودها به سوی خداست.
اینجا هم میفرماید: ای انسان! تو با یک رنجی و با یک حرکت عنیف و شدید و سختی به سوی پروردگار خودت در حرکتی.
نکته عمده این است که فرموده: «کادِحٌ» و نفرموده «سَتَکدَحُ»؛ یعنی تو همین الان در حال سیر و حرکت به سوی پروردگارت هستی (نه اینکه در آینده چنین میکنی) و قیامت پایان این حرکت است، قیامت یوم اللقاء است.
تقسیم مردم به دو گروه
فَاَمّا مَنْ اُوتِی کتابَهُ بِیمینِهِ. فَسَوْفَ یحاسَبُ حِسابآ یسیرآ. وَ ینْقَلِبُ اِلی اَهْلِهِ مَسْرورآ. وَ اَمّا مَنْ اُوتِی کتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ. فَسَوْفَ یدْعوا ثُبورآ. وَ یصْلی سَعیرآ. اِنَّهُ کانَ فی اَهْلِهِ مَسْرورآ. اِنَّهُ ظَنَّ اَنْ لَنْ یحورَ. بَلی اِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیرآ« انشقاق – ۶ – ١۴».
در اینجا مردم را تقسیم میکند به دو قسم: مردمی که نامههای عمل آنها از طرف راستشان به آنها داده میشود و مردمی که نامههای عملشان را از جانب چپ دریافت میدارند.
مقرّبین حسابرسی ندارند
در اینجا برای مفسرین سؤالی مطرح شده و آن اینکه قرآن معمولا مردم را به سه دسته تقسیم میکند، به تعبیر سوره واقعه: اصحاب المیمنه و اصحاب المشئمه و السابقون السابقون، و به تعبیر سوره مطفّفین: فجّار و ابرار و مقرّبون؛ آیا اینجا که فرموده: بعضی از مردم از جانب راستشان کتابهایشان داده میشود و بعضی از جانب چپ، آن طبقه پیشرو (مقرّبین) را ذکر نکرده است یا اینکه آنها هم کتابشان از طرف راست داده میشود و در این جهت با اصحاب الیمین یکی هستند؟!
بعضی گفتهاند: مقربین با اصحاب الیمین در این جهت شریکند، ولی بعضی دیگر میگویند: این آیه در مقام حصر نیست و فقط این دو گروه را ذکر کرده و از گروه دیگر نامی نبرده؛ چون سخن درباره افرادی است که آنها را به پای میزان حساب میآورند و به حسابِ اعمالشان رسیدگی میکنند و مقربین از کسانی هستند که اساسا فوق این مطلب هستند و اصلا حسابی ندارند؛ یعنی حساب آنها پاک شده. به نظر ما همین قول دوم درست است.
گفتیم که مسئله اصحاب اليمين و اصحاب الشمال کنایه از این مطلب است که انسان همیشه در میان دو عالم قرار دارد، عوالمی هست که بالاتر از انسان است و عوالمی هست که پایینتر از انسان است. انسان گاهی از عالم بالا فیض میگیرد و به سوی عالمِ بالا میرود و گاهی به سوی عالمِ پایین میرود. [به تعبیر دیگر] گویی نیمی از عالم، طرف راست عالم است و نیمی از عالم، طرف چپ عالم. آنچه که سِفلیت و پستی و عذاب و این جور چیزهاست مربوط به طرف مشئمه و شمال و چپ عالم است و آنچه که یمن و خیر و برکت است از آن تعبیر به یمین شده است. انسان گاهی از جانب راست وجودش نامه عملش را دریافت میکند و گاهی از جانب چپ.
فَاَمّا مَنْ اُوتِی کتابَهُ بِیمینِهِ. فَسَوْفَ یحاسَبُ حِسابآ یسیرآ. آن کسی که کتاب او به راست و یمین او داده شود به حساب او رسیدگی میشود حساب اندکی ، یعنی به سرعت حسابش تمام میشود. وَ ینْقَلِبُ اِلی اَهْلِهِ مَسْرورآ. و باز میگردد به اهل و آشنایان و رفقا و خاندان خودش در حالی که فوقالعاده مسرور است.
وَ اَمّا مَنْ اُوتِی کتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ. از آیات قرآن یک مطلب دیگر هم استنباط میشود و آن مطلب این است که بعضی از مردم نامه عملشان از پشت سرشان به آنها داده میشود. در سوره نساء میفرماید: یا اَیهَا الَّذینَ اُوتُوا الْکتابَ امِنوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقآ لِما مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجوهآ فَنَرُدَّهاعَلی اَدْبارِها« سوره نساء (آیه ۴۷)»
بعضی از افراد حالتشان در قیامت (که همان انعکاس حالتشان در دنیاست) این است که رویشان به طرف پشت است . اینها از آن اصحاب شمالهایی هستند که دیگر اصلا رویشان به طرف خیر و بالا و یمین نیست.
میفرماید: و اما آن کسی که کتابش از پشت سرش به او داده شود، فَسَوْفَ یدْعوا ثُبورآ. وَ یصْلی سَعیرآ فریاد فسوس و دریغ و واویلای او بلند است و به آتشی سوزان خواهد رسید.
اِنَّهُ کانَ فی اَهْلِهِ مَسْرورآ. اِنَّهُ ظَنَّ اَنْ لَنْ یحورَ. بَلی اِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیرآ. برمیگشت در میان خاندان خودش [در حالی که ] از جنایات خودش راضی بود به گمان اینکه حَوْری (یعنی رجوعی) به سوی خدا در کار نیست و با مردن، همه چیز پایان میپذیرد . نمیدانست پروردگاری دارد که بصیر به احوال اوست و آن پروردگار او را به سوی منزلی حرکت میدهد.◀️ نمیدانست که الان که در دنیاست مثل کسی است که در کشتی یا هواپیما سوار است؛ انسان وقتی که در کشتی سوار است و بیرون را نگاه نمیکند، نمیفهمد که این کشتی دائما در حال حرکت است و از مبدئی به مقصدی میرود. او خودش را نسبت به این چهار دیوار کشتی و اتاقها و اوضاع و افرادی که در این کشتی هستند و وضع ثابتی دارند میبیند. نمیداند که قدم به قدم به مقصد نزدیک میشود. نمیداند که این کشتی ناخدایی دارد که آن را به طرف سرمنزلی حرکت میدهد و چشم بینای این ناخدا تمام جزئیات اعمال او را میبیند.▶️
فَلا اُقْسِمُ بِالشَّفَقِ. نه، سوگند به سرخی اول شب. «شفق» و «فلق» از مظاهر خلقتاند که قرآن به آنها قسم میخورد. سپیده صبح را «فلق» و سرخی اول شب را «شفق» میگویند. بعد از اینکه خورشید غروب میکند، در افق مشرق ابتدا یک مقدار قرمزی دیده میشود که بعد این قرمزی مثل اینکه از بالای سر انسان رد بشود، میآید در مغرب و به صورت یک حُمره و قرمزی نمودار میشود. یکی از آن مناظر زیبایی که همیشه اهل شعر و ادب آن را توصیف میکنند همین شفق است.
وَ اللَّیلِ وَ ما وَسَقَ. سوگند به شب و جمع کردن شب. شب، عامل جمعآوری جاندارها اعم از انسان و غیر انسان است، بر خلاف روز که عامل پهن کردن و بیرون آمدن است. در شب، انسانها و همه حیوانات از درنده گرفته تا حشره و پرنده به مراکز خودشان میروند و آرام میگیرند و در روز پهن میشوند.
وَ الْقَمَرِ اِذَا اتَّسَقَ. و سوگند به ماه آنگاه که اتّساق و اتّزان کامل میپذیرد، سوگند به ماه تمام (ما معمولا میگوییم ماه شب چهارده) لَتَرْکبُنَّ طَبَقآ عَنْ طَبَقٍ که شما سوار خواهید شد مرحلهای بعد از مرحلهای. قرآن اینجا تعبیر به «رکوب» میکند . میفرماید: شما به منزله سوارهایی هستید که از مرحلهای به مرحلهای سوار خواهید شد و خواهید رفت؛ فقط تا اینجا نیآمدهاید، از اینجا هم میروید؛ مرگ برای شما یک مرحله است، برزخ و حشر و حساب مراحل دیگری هستند، بهشت برای عدهای و جهنم برای عدهای مرحله دیگری است.
بعضی آیه لَتَرْکبُنَّ طَبَقآ عَنْ طَبَقٍ را طور دیگری معنی کردهاند که در برخی روایات هم این معنی آمده است، اگرچه با سیاق این آیات جوردرنمیآید. گفتهاند: این آیه از بحث قیامت خارج شده و این مطلب را بیان میکند که شما امت اسلام هر مرحلهای را که امتهای پیشین گذراندهاند خواهید گذراند؛ یعنی آنچه در امتهای پیشین واقع شده در این امت واقع خواهد شد . و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.
باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاکرم یا الله…
پروردگارا دلهای ما به نور ایمان منوّر بگردان.
پروردگارا نیتهای ما، فکرها و اندیشههای ما را خالص بفرما.
پروردگارا آن روحِ سکینه الهی بر قلب همه ما نازل بگردان، ما را از ظلمات خارج و به نور وارد بفرما.
پروردگارا اموات ما مشمول عنایت و مغفرت خودت قرار بده.
الحمد لله رب العالمين
کتاب آشنایی با قرآن، آیت الله شهید مرتضی مطهری، جلد دوازدهم ، صفحه ١٧٣