سوره تغابن – آیه ١، تسبیح و تحمید
سوره تغابن – آیه ١، تسبیح و تحمید
آیتالله جوادی آملی
سوره روم – آیه ٢٧، معاد
آیتالله جوادی آملی
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ( روم – ٢٧)
او كسی است كه آفرینش را آغاز میكند، سپس آن را بازمیگرداند، و این كار برای او آسانتر میباشد؛ و برای اوست توصیف برتر در آسمانها و زمین؛ و اوست توانمند و حكیم!(۲۷)
برای اینکه کسی نگوید که انسانی که مرده است و خاک شده، چگونه دوباره زنده میشود! تا بفرماید وقتی اوّل خدای سبحان اینها را ایجاد کرد، اینها که چیزی نبودند. آفرینش بعد از مرگ آسانتر از آفرینش قبل از مرگ است؛ منتها این را به زبان ما میفرماید که ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾؛[۸] اما فوراً برای آن مسائل توحیدی تدارک میکند: ﴿وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الأعْلَی﴾،[۹] فرمود این را ما برای فهم بشر میگوییم که اعاده آسانتر از ابتداست، برای اینکه اوّل هیچ چیزی نبود نه روح بود نه بدن، ما هر دو را آفریدیم. حالا که روح موجود است از بین نمیرود، بدن هم که متفرق شده است چیزی از بین نرفته است. اینکه میفرماید: ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾؛ یعنی این را ما به زبان بشر داریم میگوییم؛ وگرنه ﴿وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الأعْلَی﴾. فرض ندارد که ما بگوییم فلان کار برای خدا آسان است فلان کار آسانتر! این اصلاً فرض ندارد، چرا؟ برای اینکه او با اعضا و جوارح که کار نمیکند. این بیان نورانی حضرت امیر در نهج همین است: «فَاعِلٌ لا بالْحَرَکَةُ»[۱۰] اگر فاعلی با حرکت و تلاش و ابزار و کوشش کار بکند، بعضی از کارها برای او آسان است بعضی آسانتر، بعضی از کارها برای او سخت است بعضی از کارها سختتر. اما کسی که با اراده کار میکند الآن شما تصور کنید اراده کنید یک قطره آب در ذهنتان ترسیم کنید، بعد اقیانوس آرام را هم ترسیم کنید، هر دو یکسان است. تصور اقیانوس با تصور یک قطره یکسان است خدا با اراده «فَاعِلٌ لا بالْحَرَکَةُ»، این با اراده کار میکند، نه با ابزار؛ لذا خستگی فرض ندارد.
بنابراین چون ﴿عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر﴾[۱۱] است، زمینه توهم دشواری معاد و مانند آن برداشته میشود.
الحمدلله رب العالمين
آیتالله جوادی آملی، تفسیر سوره تغابن جلسه ۱ (۱۳۹۷/۰۲/۰۹)، سایت اسراء
[۸]. سوره روم، آیات۲۶و۲۷.
[۹]. سوره نحل، آیه۶۰.
[۱۰]. ر.ک: نهج البلاغه, خطبه۱؛ «مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ کُلِّ شَیْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْءٍ لَا بِمُزَایَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَی الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَة».
[۱۱]. سوره بقره،آیات۲۰و۱۰۶و۱۰۹.
تفسیر سوره تغابن جلسه ۱ (۱۳۹۷/۰۲/۰۹)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الأرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (۱)
این سوره مبارکه که به نام «تغابن» معروف است در مدینه نازل شد. قبلاً هم ملاحظه فرمودید تفسیرهایی که قبل از هزار سال نوشته شده چه از شیعه،[۱] چه از سنّی،[۲] از این سُور به عنوان «فی السّورة التی یذکر فیه فلان» یاد میشود. اینها «علم بالغلبه» است؛ یعنی تغابن نام این سوره نیست، این تفسیرهای قبل از هزار سال که الآن موجود است، چه از شیعه، چه از سنّی، میگویند: «فی تفسیر السّورة التی یذکر فیه الانعام، یذکر فیها الاعراف، یذکر فیها الجمعة، یذکر فیها التغابن» در خصوص این سوره دارد که هم سید رضی[۳] از ما و همچنین دیگران از اهل سنّت دارند «سورة التی یذکر فیها التغابن» کمکم برای اختصار این سوره به نام سوره «تغابن» نامیده شد وگرنه اینها «علم بالغلبه» هستند و چون محور اصلی این سوره مسئله قیامت است و غبن افراد در قیامت روشن میشود، این سوره به نام سوره «تغابن» خواهد بود و چون برای اثبات مسئله معاد و قیامت که عدهای مغبون هستند و غبنشان در آن روز روشن میشود، اصول کلّی اسلام را به عنوان مقدمه ذکر میکند.
اصل اوّل این است که هر چه در آسمان و زمین هستند اهل آگاهی هستند، خدا را میشناسند، نیاز خود را میشناسند، نیاز خود را فقط از خدا میخواهند و خدا را تسبیح و حمد میکنند. این امور هفت هشتگانه را این آیه تسبیح به همراه دارد. «تسبیح»؛ یعنی تنزیه از نقص. در سوره «اسراء» دارد که ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾،[۴] چرا همه موجودات این دو اصل را درباره خدا دارند؟ یکی اینکه مسبّح هستند؛ دیگر اینکه حامد. تسبیح دارند چرا؟ تحمید دارند چرا؟ ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾، نه «یُسبح و یَحمَدُه» این طور نیست؛ ﴿یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾؛ یعنی این تسبیحش در آغوش حمد است و آن حمد در دامنه این تسبیح است، چرا؟ برای اینکه هر موجودی نقص خودش را درک میکند، این یک؛ و نقص خود را با موجود ناقص دیگر تأمین نمیکند، نقص خود را با موجودی تأمین میکند که هم نقص او را بداند و هم توان رفع نقص این را داشته باشد، این دو.
یک بیان نورانی از امام سجاد(سلام الله علیه) هست در صحیفه سجادیه که «طَلَبُ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ»،[۵] ببینید در هیچ گوشه عالم هیچ موجودی به غیر خدا مراجعه نمیکند، چرا؟ چون نیاز خود را میداند، اوّلاً؛ و درک میکند کسی هست که نیاز او را بداند و بتواند رفع کند و منّت نگذارد، ثانیاً و آن خداست، ثالثاً. هیچ موجودی به غیر خدا مراجعه نمیکند، ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾، چرا او را تسبیح میکند؟ برای اینکه میداند او بینیاز است. اگر نداند او بینیاز است که به او مراجعه نمیکند. اگر خیال بکند که او فقیر است یا نداند که او نیازمند است یا بینیاز، به او مراجعه نمیکند. نیازمند به بینیاز مراجعه میکند، این قانون حاکم بر کلّ نظام است و اگر کسی از این قانون کلّی فاصله بگیرد سفیه است. فرمود: «طَلَبُ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ»، برای اینکه او هم مثل شما محتاج است و در نظام هستی سفاهت و بیخردی نیست. هیچ موجودی سفیه نیست؛ منتها میفرماید شما تسبیح اینها را درک نمیکنید و گرنه همه میدانند که ناقص هستند، یک؛ و کسی هست که از نقص اینها باخبر است، دو؛ و توان رفع نقص دارد، سه؛ و این کار را انجام میدهد، چهار؛ به او مراجعه میکنند، پنج؛ او را مسبّحانه معبود خود میدانند و بعد از دریافت نعمت، از او حقشناسی میکنند به نام حمد، شش؛ ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾.
پس در نظام هستی، سفاهت نیست فقط انسان است که سفیهانه به غیر خدا مراجعه میکند. میگوید این زبان را که یک زبان هستیشناسی است شما نمیدانید. ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسبیحَهُم﴾، فقاهت، آن فهم ظریف است. فرمود شما درک نمیکنید.
بنابراین هیچ حیوانی به غیر خدا مراجعه نمیکند. هیچ حجر و مدری به غیر خدا مراجعه نمیکند، چرا؟ چون میگوید من باید به کسی مراجعه کنم که نیاز مرا بداند، بتواند و انجام بدهد و منّت هم بر ما نگذارد و آن خداست. چرا او را تسبیح میکنند؟ برای اینکه او اگر محتاج باشد که توان حلّ اشکالها را ندارد. چرا او را حمد میکنند؟ برای اینکه مشکل اینها را او حلّ میکند. چرا تسبیحشان در آغوش حمد است؟ برای اینکه بعد از آن تسبیح مشکل آنها را همین «مسبّح له» انجام داد، او را حمد میکنند. نه اینکه تسبیح دست بگیرند و ذکر بگویند. نه، مشکل آنها را حل کرده، هر روز میدانند که مشکل آنها را او حلّ میکند هر روز هم او را حمد میکنند.
ببینید این کریمهای که در سوره مبارکه «الرحمن» گذشت، یک آیه است، صدر و ذیل آن مربوط به سؤال و جواب است: ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ﴾،[۶] چرا؟ ﴿یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾، این «یوم» به معنی شبانهروز نیست، یک؛ به معنای روز در مقابل شب هم نیست، دو. «یوم»؛ یعنی ظهور. هر لحظه خدا فیض جدید دارد، چرا؟ چون هر لحظه سؤال است. ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ﴾، چرا؟ چون ﴿یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾. مگر سؤال تمام شدنی است؟ اگر هر لحظه سؤال هست، هر لحظه باید جواب باشد.
پس ما در عالم سفیه نداریم. همه خدا را میشناسند و درباره او کار میکنند و درباره او حمد میکنند. این انسان است که برخلاف جهت دارد شنا میکند. فرمود: ﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الأرْضِ﴾، آسمان و اهل آسمان، زمین و اهل زمین، ﴿لَهُ الْمُلْکُ﴾؛ سلطنت مختصّ اوست. او هم مَلِک «یوم الدین» است هم مالک «یوم الدین» است. هم مِلک دارد، هم مُلک دارد و نفوذ دارد. ﴿وَ لَهُ الْحَمْدُ﴾، این هم حصر است که حمد مختصّ به اوست. چرا حمد مختصّ اوست؟ برای اینکه کارها را او دارد انجام میدهد. مشکل را او دارد حلّ میکند. اگر ما از دیگران حقشناسی میکنیم، این روایتی که مرحوم صاحب وسائل هم در بحث جهاد نقل کرده جهاد نفس، از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»،[۷] مخلوق «بما أنه مخلوق» فیض خالق را دارد نشان میدهد. اگر کسی نسبت به ما احسان کرد، ادب اجتماعی اقتضا میکند که از او حقشناسی بکنیم؛ اما او را به عنوان مخلوق بدانیم نه به عنوان یک مصدرِ اصیل. «من لم یشکر المخلوق بما أنه مخلوق لم یشکر الخالق».
اینجا فرمود پس منزه از هر نقص است، یک؛ محمود مطلق است، دو؛ قادر بیکران است، سه.
اینها را برای چه ذکر میکند؟ برای اینکه کسی نگوید که انسانی که مرده است و خاک شده، چگونه دوباره زنده میشود! تا بفرماید وقتی اوّل خدای سبحان اینها را ایجاد کرد، اینها که چیزی نبودند. آفرینش بعد از مرگ آسانتر از آفرینش قبل از مرگ است؛ منتها این را به زبان ما میفرماید که ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾؛[۸] اما فوراً برای آن مسائل توحیدی تدارک میکند: ﴿وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الأعْلَی﴾،[۹] فرمود این را ما برای فهم بشر میگوییم که اعاده آسانتر از ابتداست، برای اینکه اوّل هیچ چیزی نبود نه روح بود نه بدن، ما هر دو را آفریدیم. حالا که روح موجود است از بین نمیرود، بدن هم که متفرق شده است چیزی از بین نرفته است. اینکه میفرماید: ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾؛ یعنی این را ما به زبان بشر داریم میگوییم؛ وگرنه ﴿وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الأعْلَی﴾. فرض ندارد که ما بگوییم فلان کار برای خدا آسان است فلان کار آسانتر! این اصلاً فرض ندارد، چرا؟ برای اینکه او با اعضا و جوارح که کار نمیکند. این بیان نورانی حضرت امیر در نهج همین است: «فَاعِلٌ لا بالْحَرَکَةُ»[۱۰] اگر فاعلی با حرکت و تلاش و ابزار و کوشش کار بکند، بعضی از کارها برای او آسان است بعضی آسانتر، بعضی از کارها برای او سخت است بعضی از کارها سختتر. اما کسی که با اراده کار میکند الآن شما تصور کنید اراده کنید یک قطره آب در ذهنتان ترسیم کنید، بعد اقیانوس آرام را هم ترسیم کنید، هر دو یکسان است. تصور اقیانوس با تصور یک قطره یکسان است خدا با اراده «فَاعِلٌ لا بالْحَرَکَةُ»، این با اراده کار میکند، نه با ابزار؛ لذا خستگی فرض ندارد.
بنابراین چون ﴿عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر﴾[۱۱] است، زمینه توهم دشواری معاد و مانند آن برداشته میشود.
الحمدلله رب العالمين
آیتالله جوادی آملی
تفسیر سوره تغابن جلسه ۱ (۱۳۹۷/۰۲/۰۹)، سایت اسراء
[۸]. سوره روم، آیات۲۶و۲۷.
[۹]. سوره نحل، آیه۶۰.
[۱۰]. ر.ک: نهج البلاغه, خطبه۱؛ «مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ کُلِّ شَیْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْءٍ لَا بِمُزَایَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَی الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَة».
[۱۱]. سوره بقره،آیات۲۰و۱۰۶و۱۰۹.